جدول جو
جدول جو

معنی بوی گرفتگی - جستجوی لغت در جدول جو

بوی گرفتگی
(گِ رِ تَ / تِ)
تعفن. بدبویی. گند. (فرهنگ فارسی معین) (ناظم الاطباء) ، دارای بوی. آنکه بوی دهد. آنچه بوی دهد. بویا. معطر:
بشمشاد بوینده عنبرفروش
بیاقوت گوینده در خنده نوش.
اسدی.
روان را بشمشاد بوینده رنج
خرد را بمرجان گوینده گنج.
اسدی.
رخشنده تر از سهیل و خورشید
بوینده تر از عبیر و عنبر.
ناصرخسرو.
گیسوی تو شهبال همای نبوی دان
بوینده چو مشک تبت و تنکت و تمغاج.
سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 145).
، حاست (حاسۀ) شامه. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
بوی گرفتگی
تعفن بدبویی گند
تصویری از بوی گرفتگی
تصویر بوی گرفتگی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بوگرفتگی
تصویر بوگرفتگی
بدبویی، گندیدگی، تعفن
فرهنگ فارسی عمید
(رَ تَ / تِ)
کچلی و کلی. (ناظم الاطباء). ریختن موی سر. رفتن همه یا قسمتی از موی سر. کچلی. (از یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(نَ)
برشته شدن.
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ / تِ)
بدبو و گندیده. و متعفن. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ / تِ)
حالت تهوع و دوار سر که بعض مردم را در ارتفاعات دست دهد. تهوع در ارتفاعهای بسیار. سرگیجه و غثیان که بعض کسان را در ارتفاعات دست دهد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(گِ رِ تَ /تِ)
صفت خون گرفته. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بوی گرفته
تصویر بوی گرفته
بدبو گندیده متعفن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
الصّعق بالكهرباء
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
Electrocution
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
électrocution
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
folgorazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
বিদ্যুৎস্পৃষ্ট
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
удар электрическим током
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
Elektrisierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
ураження електричним струмом
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
porażenie prądem
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
بجلی کا کرنٹ لگنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
mshtuko wa umeme
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
electrocución
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
elektrik çarpması
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
התחשמלות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
eletrocussão
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
kejutan listrik
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
การถูกไฟฟ้าช็อต
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
elektrocutie
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از برق گرفتگی
تصویر برق گرفتگی
बिजली का झटका
دیکشنری فارسی به هندی